You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
در يک روز خزان پاييزي پرستويي را در حال مهاجرت ديدم به او گفتم:
چون به دياريارم ميروي به او بگو دوستش دارم
ومنتظرش مي مانم. بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد و گفت:
دوستش بدار ولي منتظرش نمان.
[SIGPIC][/SIGPIC]